خلاصه کتاب پنج قدم فاصله | تحلیل و بررسی کامل

خلاصه کتاب پنج قدم فاصله ( نویسنده ریچل لیپینکات، میکی داتری، توبیاس ایاکونیس )
رمان «پنج قدم فاصله» قصه عاشقانه و سوزناکی از دو نوجوانه به اسم استلا و ویل که هر دو با بیماری فیبروز کیستیک (CF) دست و پنجه نرم می کنن و باید همیشه شش قدم از هم فاصله داشته باشن. این کتاب که از فیلمنامه ای با همین اسم نوشته شده، نشون می ده که عشق چطور می تونه تو شرایط سخت و محدودیت آفرین، خودش رو پیدا کنه و چالش های زیادی رو به وجود بیاره.
تاحالا شده دلت برای یه نفر پر بکشه، اما نتونی حتی یک قدم بهش نزدیک بشی؟ یه جورایی عین حکایت خیلی از عشق های امروزی، اما این بار با یه تفاوت بزرگ و دردناک: عشق بین دو نفر که بیماری، اجازه نزدیک شدنشون رو نمی ده. کتاب «پنج قدم فاصله» دقیقاً همون قصه ایه که با خوندنش، قلبت می شکنه، ذهنیتت نسبت به زندگی عوض می شه و احتمالا اشک هات سرازیر می شن.
این رمان پرطرفدار که حسابی تو دل نوجوون ها و حتی بزرگ ترها جا باز کرده، فقط یه داستان عاشقانه ساده نیست؛ یه روایت عمیقه از زندگی، مرگ، امید و انتخاب هایی که تو سخت ترین شرایط باید بگیریم. ریچل لیپینکات با همکاری میکی داتری و توبیاس ایاکونیس، تونسته یه دنیای جدید و تاثیرگذار رو به خواننده نشون بده که شاید تا قبلش اصلا بهش فکر نکرده بودیم.
اگه از اون دسته آدم هایی هستی که با داستان های عاشقانه عمیق و پرچالش ارتباط برقرار می کنی، یا اگه دوست داری با یه بیماری کمتر شناخته شده آشنا بشی و چالش های زندگی مبتلایان رو از نزدیک لمس کنی، «پنج قدم فاصله» همون کتابیه که باید بخونی. پس بیا با هم وارد دنیای استلا و ویل بشیم و ببینیم این دو عاشق ممنوعه، چطور با عشقشون کنار میان.
خلاصه کامل و گام به گام داستان پنج قدم فاصله
داستان «پنج قدم فاصله» روایتی از زندگی روزمره و پر از چالش های دو نوجوانه که توی بیمارستان، مسیر زندگیشون به هم گره می خوره. استلا و ویل، قهرمانان اصلی قصه اند که هر دو با بیماری فیبروز کیستیک (CF) دست و پنجه نرم می کنن. این بیماری ژنتیکی و پیش رونده، روی ریه ها و بقیه اعضای بدن تاثیر می ذاره و باعث عفونت های مزمن و مشکلات تنفسی جدی می شه. مهم ترین قانونی که بیماران CF باید رعایت کنن، حفظ فاصله ایمن از همدیگه ست تا از انتقال باکتری های خطرناک و بدتر شدن حالشون جلوگیری بشه. معمولاً این فاصله شش قدم یا همون Six Feet Apart هست، قانونی که زندگی استلا و ویل رو تحت تاثیر خودش قرار می ده.
معرفی شخصیت های اصلی: استلا و ویل
استلا گرانت دختریه که همیشه منظم و مسئولیت پذیره. از همون بچگی با فیبروز کیستیک زندگی کرده و حسابی به برنامه های درمانش پایبنده. اون به هیچ وجه اهل ریسک نیست و همه چیز رو طبق قانون و با دقت انجام می ده. استلا یه وبلاگ نویس موفقه که تو شبکه های اجتماعی تجربه هاش رو با بیماری CF به اشتراک می ذاره و سعی می کنه بقیه بیماران رو هم با امیدواری و مسئولیت پذیری آشنا کنه. برای استلا، زندگی یعنی مبارزه و هر روز تلاش برای بهتر شدن.
در مقابل، ویل نیومن قرار داره. ویل هم به CF مبتلاست، اما یه تفاوت مهم با استلا داره: اون حامل باکتری «بورخولدریا سپاسیا» (B. cepacia) هست که برای بیماران CF دیگه مثل استلا، کشنده ست. به همین خاطر، ویل همیشه باید از بقیه بیماران دور بمونه. ویل یه پسر سرکش، بدبین و تا حدی بی تفاوته که دیگه از درمان های بی پایان خسته شده و اعتقاد داره که عمر زیادی بهش باقی نمونده. برای ویل، زندگی یعنی لذت بردن از لحظه های باقی مانده، حتی اگه به قیمت زیر پا گذاشتن بعضی قوانین باشه.
بیماری فیبروز کیستیک (CF) و قانون ۶ قدم
فیبروز کیستیک (Cystic Fibrosis) یه بیماری ژنتیکیه که باعث می شه مخاط و مایعات بدن خیلی غلیظ و چسبناک بشن. این موضوع روی سیستم تنفسی، گوارشی و تولید مثل تاثیر می ذاره. تو ریه ها، این مخاط چسبناک باعث می شه باکتری ها راحت تر رشد کنن و عفونت های شدید ایجاد بشه که به مرور زمان باعث آسیب جدی به ریه ها می شه. برای همین، بیماران CF باید حسابی مراقب باشن تا عفونت های جدید نگیرن، به خصوص از بیماران دیگه CF. اینجا همون قانون شش قدم مطرح می شه: بیماران باید حداقل شش قدم از همدیگه فاصله بگیرن تا خطر انتقال باکتری ها رو به حداقل برسونن.
آغاز آشنایی و کشش ممنوعه در بیمارستان
استلا و ویل توی بیمارستان همدیگه رو ملاقات می کنن. استلا برای درمان های روتینش اونجا بستری شده و ویل هم برای یه کارآزمایی بالینی اومده تا شاید راهی برای کنترل عفونت باکتریاییش پیدا کنه. اولش، استلا از بی تفاوتی ویل نسبت به درمان و سلامت خودش شاکی می شه. اون سعی می کنه ویل رو متقاعد کنه که به درمانش اهمیت بده و مسئولیت پذیر باشه. اما هر چی بیشتر با هم وقت می گذرونن (البته با رعایت فاصله!)، بیشتر متوجه شباهت ها و تفاوت های جذاب همدیگه می شن. این کشش بینشون، با وجود ممنوعیت لمس کردن، روز به روز بیشتر می شه و اون ها رو وارد یه چالش جدید می کنه.
چالش پنج قدم: عشق در برابر پروتکل ها
عشق ویل و استلا که روزبه روز عمیق تر می شه، اون ها رو به مرز خطرناکی می رسونه. اون ها تصمیم می گیرن قانون شش قدم رو بشکنن و فاصله شون رو به پنج قدم کاهش بدن. این پنج قدم، نمادی از شورش اون ها علیه محدودیتیه که بیماری بهشون تحمیل کرده و تلاشیه برای اینکه ذره ای هم که شده، بیشتر به هم نزدیک بشن. ویل با یه چوب بیلیارد به طول پنج قدم، فاصله شون رو مشخص می کنه تا همیشه این فاصله رو حفظ کنن اما حس نزدیکی بیشتری داشته باشن. لحظه های کلیدی و فراموش نشدنی زیادی بینشون اتفاق می افته: از بازی بیلیارد با همون چوب مخصوص، تا کنار استخر رفتن و جشن گرفتن تولد ویل. همه این ها نشون می ده که چطور اون ها توی دنیای محدود خودشون، تلاش می کنن تا عشقشون رو زندگی کنن.
ورود شخصیت های جانبی و تأثیر آن ها
توی این داستان، علاوه بر استلا و ویل، چند تا شخصیت دیگه هم هستن که نقش مهمی ایفا می کنن. پو رامیرز، دوست صمیمی استلا، یکی از مهم ترین اون هاست. پو هم به فیبروز کیستیک مبتلاست و بارها تو بیمارستان با استلا بستری شده. اون مثل یه برادر برای استلاست و رابطه اش با ویل هم در طول داستان تکامل پیدا می کنه. پو شخصیتی گرم و شوخ داره که همیشه سعی می کنه در کنار استلا باشه و بهش روحیه بده. حضور پو نشون می ده که چطور دوستی های عمیق می تونن تو شرایط سخت، تکیه گاه آدم باشن. پرستارها و دکترهای بیمارستان هم که همیشه تو متن داستان حضور دارن، به نوعی نقش محدودکننده و در عین حال حمایت کننده رو برای استلا و ویل ایفا می کنن.
اوج داستان و نقطه عطف: ریسک ها و فداکاری ها
هر داستانی یه نقطه اوج داره که همه چیز رو تغییر می ده و تو «پنج قدم فاصله» هم این نقطه اوج، هم تلخه و هم پر از فداکاری. اوج داستان جاییه که پو، دوست صمیمی استلا، به خاطر عوارض فیبروز کیستیک، فوت می کنه. این اتفاق حسابی استلا رو به هم می ریزه و باعث می شه تصمیمات مهمی بگیره. در همین حین، استلا به یه ریه پیوندی نیاز پیدا می کنه و فرصتی برای زندگی دوباره براش پیش می آد. اما همون شب، ویل تو شرایط خطرناکی قرار می گیره و استلا برای نجات جونش، همه چیز رو به خطر می اندازه و با وجود ممنوعیت، بهش نزدیک می شه و حتی CPR (احیای قلبی ریوی) انجام می ده. این فداکاری ها و ریسک های بزرگ، نشون دهنده عمق عشق بین اون هاست و اینکه چطور برای هم، حتی از جونشون می گذرن.
پایان داستان: تلخ و امیدبخش
پایان «پنج قدم فاصله» شاید برای بعضی ها تلخ باشه، اما یه عالمه پیام امید و واقع بینی تو خودش داره. بعد از تمام ریسک ها و فداکاری ها، استلا موفق می شه پیوند ریه رو انجام بده و زندگی جدیدی رو شروع کنه. اما این اتفاق، رابطه اون با ویل رو وارد مرحله جدیدی می کنه. ویل که نمی تونه خطر انتقال باکتری هاش رو به ریه های تازه استلا قبول کنه، تصمیم می گیره از استلا فاصله بگیره تا زندگی جدیدی رو که با سختی به دست آورده، ازش نگیره. ویل با تمام عشقش، از استلا می خواد که زندگی کنه و از این فرصت استفاده کنه. این تصمیم سخت، نشون می ده که عشق واقعی گاهی یعنی فداکاری و دور شدن برای خوشبختی کسی که دوستش داری. پایان داستان یادآوری می کنه که حتی تو شرایطی که همه چیز به نظر تموم شده می آد، همیشه امید و معنایی برای زندگی وجود داره.
زندگی یه عالمه حس و تجربه داره که باید بچشیشون، حتی اگه دردناک باشن. مهم اینه که تو همین لحظه زندگی کنی و به امید فردا باشی.
درباره نویسندگان: خالقان دنیای پنج قدم فاصله
داستان «پنج قدم فاصله» فقط زاده تخیل یک نفر نیست، بلکه نتیجه همکاری سه نویسنده خلاقه: ریچل لیپینکات، میکی داتری و توبیاس ایاکونیس. هر کدوم از این نویسنده ها با تخصص و دیدگاه خودشون، به این رمان پرطرفدار شکل دادن.
ریچل لیپینکات: خالق اصلی داستان
ریچل لیپینکات نویسنده اصلی این رمانه که به خاطر همین اولین اثرش حسابی معروف شد. قبل از اینکه نوشتن رو شروع کنه، توی صنعت نشر به عنوان ویراستار کار می کرده. الهام بخش اصلی ریچل برای نوشتن «پنج قدم فاصله»، تجربیات واقعی بیماران فیبروز کیستیک و به خصوص قانون شش قدم بوده. اون می خواست یه داستان صمیمی و واقعی از عشق و انعطاف پذیری انسان تو شرایط سخت رو به تصویر بکشه و در کنارش، آگاهی مردم رو نسبت به بیماری CF هم بالا ببره. موفقیت این کتاب نشون می ده که اون به هدفش رسیده.
میکی داتری و توبیاس ایاکونیس: نویسندگان فیلمنامه و همکاران
میکی داتری و توبیاس ایاکونیس هر دو فیلمنامه نویس و نویسنده هستن که نقش مهمی تو شکل گیری داستان «پنج قدم فاصله» و بعدش فیلم اقتباسی از اون داشتن. داستان این کتاب در واقع از روی فیلمنامه ای با همین اسم نوشته شده که داتری و ایاکونیس اون رو خلق کرده بودن. تجربه اون ها تو صنعت فیلم و داستان نویسی باعث شد که روایت کتاب، پر از کشش و جذابیت های سینمایی باشه. این همکاری سه نفره تونست داستانی رو خلق کنه که هم تو قالب کتاب و هم تو قالب فیلم، حسابی روی مخاطبان تاثیر بذاره و قلب ها رو تسخیر کنه.
مضامین اصلی و پیام های عمیق کتاب
«پنج قدم فاصله» فراتر از یه داستان عاشقانه ساده، پر از مضامین عمیق و پیام های تأثیرگذاره که خواننده رو به فکر فرو می بره. این کتاب به ما یادآوری می کنه که زندگی، حتی تو سخت ترین شرایط، ارزش جنگیدن رو داره.
- عشق و فداکاری در شرایط محدودیت آفرین: این اصلی ترین مضمون کتابه. استلا و ویل نشون می دن که عشق واقعی می تونه فراتر از محدودیت های فیزیکی و بیماری ها، خودش رو نشون بده. اون ها برای هم فداکاری می کنن و حتی جونشون رو به خطر می اندازن تا لحظه ای بیشتر در کنار هم باشن، حتی اگه اون کنار هم بودن، با پنج قدم فاصله باشه.
- اهمیت زندگی، شکنندگی آن و یافتن معنا در برابر مرگ: شخصیت ها، به خصوص ویل، با واقعیت مرگ دست و پنجه نرم می کنن. کتاب به ما یادآوری می کنه که زندگی چقدر شکننده و ارزشمنده و هر لحظه باید ازش استفاده کرد. استلا با برنامه ریزی های دقیقش و ویل با فلسفه «هر لحظه آخرینه»، هر دو به نوعی دنبال معنای زندگی تو شرایط خاص خودشون هستن.
- دوستی، حمایت و خانواده: رابطه استلا با پو، نشون دهنده اهمیت دوستی های عمیق و حمایت کننده ست. همچنین، نقش خانواده ها تو زندگی بیماران CF و حمایتی که از اون ها دارن، توی داستان به خوبی به تصویر کشیده شده.
- چالش های روانی و جسمی زندگی با بیماری های مزمن: کتاب به شکل واقع بینانه ای، سختی ها و محدودیت هایی رو که بیماران CF باهاش روبرو هستن، به تصویر می کشه. از درمان های بی پایان و دردناک گرفته تا انزوا و ترس از آینده نامعلوم، همه و همه توی این کتاب دیده می شه.
- آگاهی بخشی درباره بیماری فیبروز کیستیک (CF): یکی از مهم ترین پیام های پنهان کتاب، افزایش آگاهی درباره بیماری CF هست. خیلی ها ممکنه تا قبل از خوندن این کتاب، اطلاعات کمی درباره این بیماری داشته باشن، اما «پنج قدم فاصله» به خوبی چالش های این بیماران رو به مخاطب نشون می ده و حس همدردی رو بیدار می کنه.
چرا باید پنج قدم فاصله را بخوانیم؟ (دلایل خواندن)
شاید بپرسی بین این همه کتاب، چرا باید «پنج قدم فاصله» رو انتخاب کنم؟ راستش رو بخوای، این کتاب چند تا ویژگی خاص داره که از بقیه رمان های عاشقانه جداش می کنه و ارزش خوندن رو داره:
- یه رمان عاشقانه متفاوت و تأثیرگذار: اگه از کلیشه های تکراری خسته شدی و دنبال یه داستان عاشقانه ای هستی که توش چالش های واقعی و عمیق وجود داره، این کتاب برات ساخته شده. عشقی که با محدودیت نفس کشیدن و لمس نکردن گره خورده، یه حس و حال کاملاً متفاوت داره.
- قدرت داستان گویی و شخصیت پردازی قوی: نویسنده ها تونستن شخصیت هایی خلق کنن که حسابی باهاشون همذات پنداری می کنی. استلا و ویل خیلی واقعی و ملموس هستن و دغدغه هاشون، دغدغه هایی نیست که فقط تو دنیای کتاب ها پیدا بشه. روایت داستان از دیدگاه هر دو شخصیت هم به جذابیت کار اضافه می کنه.
- الهام بخش بودن در مواجهه با مشکلات: داستان این کتاب پر از امید و مقاومته. با خوندن قصه استلا و ویل، یاد می گیری که چطور حتی تو بدترین شرایط، می شه امید رو از دست نداد و برای زندگی جنگید. این کتاب بهت نشون می ده که قدر سلامتیت رو بدونی و از هر لحظه زندگی لذت ببری.
- مناسب برای طرفداران رمان های دراماتیک و احساسی: اگه از اون دسته کتاب خوان هایی هستی که با داستان های پر از احساس و درام ارتباط برقرار می کنی و دوست داری کتابی بخونی که هم اشکاتو دربیاره و هم قلبت رو لمس کنه، «پنج قدم فاصله» یه انتخاب عالیه.
افتخارات و بازخوردهای پنج قدم فاصله
کتاب «پنج قدم فاصله» از همون روزای اول انتشارش حسابی سر و صدا کرد و تونست جایگاه ویژه ای بین خواننده ها و منتقدان پیدا کنه. شاید بخش زیادی از شهرت این کتاب به خاطر فیلم اقتباسی از اون باشه، اما خود کتاب هم به تنهایی پر از افتخارات و بازخوردهای مثبته.
جوایز و موفقیت های کتاب
«پنج قدم فاصله» تونست جایزه بهترین کتاب داستانی نوجوانان «گودریدز» (Goodreads) رو از آن خودش کنه که نشون دهنده محبوبیت بی چون و چرای اون بین خواننده هاست. علاوه بر این، این کتاب به لیست پرفروش ترین کتاب های «نیویورک تایمز» هم راه پیدا کرد که یه موفقیت بزرگ برای هر نویسنده ای به حساب می آد. این موفقیت ها، نشان دهنده تاثیرگذاری و جذابیت بالای این رمان در سطح جهانیه.
نظرات منتقدان و افراد سرشناس
منتقدان و نویسنده های معروفی هم درباره «پنج قدم فاصله» نظر مثبت دادن. مثلاً جان گرین، نویسنده مشهور کتاب «نحسی ستارگان بخت ما» که خودش حسابی تو این سبک نویسندگی کارنامه درخشانی داره، درباره «پنج قدم فاصله» گفته: «کتابی قلب شکن، امیدوارکننده و دردناک است. پنج قدم فاصله برای هر کسی که اسیر زیبایی زندگی و قدرت عشق است خواندنی است.» این حرف از کسی مثل جان گرین، ارزش زیادی به این کتاب می ده. نیکولا یون، نویسنده کتاب «همه چیز، همه چیز» هم که کتابش در ژانر مشابهیه، این اثر رو تحسین کرده و اظهار داشته: «این کتاب یک هدیه است. این کتاب راوی یک داستان زیبا و دلخراش است که من مطمئنم در قلب بسیاری خانه خواهد یافت.»
بازتاب ها و نظرات خوانندگان
خواننده ها هم واکنش های احساسی زیادی نسبت به «پنج قدم فاصله» نشون دادن. خیلی ها گفتن که این کتاب اون ها رو به گریه انداخته و حسابی با داستان و شخصیت ها ارتباط قلبی برقرار کردن. خیلی ها هم به این نکته اشاره کردن که بعد از خوندن این کتاب، قدر سلامتی و لحظه های عادی زندگیشون رو بیشتر دونستن. بعضی از خواننده هایی که خودشون یا عزیزانشون با CF درگیر بودن، به دقت علمی کتاب اعتراضاتی داشتن و معتقدن که در بعضی جاها، نویسنده برای دراماتیک کردن داستان، از واقعیت های بیماری فاصله گرفته. اما در کل، همه اذعان دارن که کتاب تونسته توجه زیادی رو به این بیماری جلب کنه و حس همدردی رو بین مخاطبانش بیدار کنه.
وقتی این کتاب رو خوندم، با خودم گفتم: این آدما حتی نمی تونن با کسی که دوسش دارن، زندگی کنن و لمسش کنن؛ بعد ما با تن سالم، از بیچارگیامون حرف می زنیم!
از صفحه تا پرده سینما: فیلم پنج قدم فاصله
موفقیت رمان «پنج قدم فاصله» اونقدر زیاد بود که خیلی زود راهش رو به پرده سینما باز کرد. فیلم اقتباسی با همین اسم، در سال ۲۰۱۹ اکران شد و حسابی به شهرت کتاب اضافه کرد. کارگردانی این فیلم رو جاستین بالدونی بر عهده داشت و انتخاب بازیگرها هم واقعا عالی بود.
هیلی لو ریچاردسون در نقش استلا و کول اسپروس در نقش ویل، تونستن جون تازه ای به این شخصیت ها بدن و عشقی رو به تصویر بکشن که همزمان هم دلخراشه و هم امیدوارکننده. بازیگرها با تمام وجودشون نقش رو زندگی کردن و شیمی بینشون واقعا مخاطب رو تحت تاثیر قرار می داد. فیلم «پنج قدم فاصله» نقدهای مثبت زیادی دریافت کرد و به خاطر وفاداریش به داستان اصلی کتاب، مورد تحسین قرار گرفت. خیلی ها که اول فیلم رو دیدن، کنجکاو شدن که کتابش رو هم بخونن و اینجوری، محبوبیت داستان دو چندان شد.
اگه از اون دسته آدم هایی هستی که اول فیلم رو می بینی و بعدش می ری سراغ کتاب، یا برعکس، می تونی مطمئن باشی که هر دو تجربه برات خاطره انگیز خواهد بود. فیلم و کتاب همدیگه رو تکمیل می کنن و یه داستان کامل و پر از احساس رو بهت ارائه می دن.
بهترین ترجمه ها و ناشران فارسی زبان
مثل خیلی از کتاب های پرطرفدار دنیا، «پنج قدم فاصله» هم از همون سال ۱۳۹۷ که منتشر شد، حسابی مورد توجه ناشران و مترجمین فارسی زبان قرار گرفت و ترجمه های مختلفی ازش به بازار اومده. این نشون می ده که چقدر این داستان تو ایران هم طرفدار پیدا کرده.
از جمله ترجمه های شاخص این کتاب می شه به این موارد اشاره کرد:
- ترجمه فاطمه صبحی از نشر میلکان
- ترجمه زینب حلبی نژاد از نشر آتیسا
- ترجمه رویا قادری از نشر جنگل
- ترجمه فاطمه حسن بیگ از نشر قاصدک صبا
- ترجمه غزل ارغشی از نشر سبو
- ترجمه چکامه چاوشی از نشر آوای چکامه
بین همه این ترجمه ها، خیلی ها معتقدن که ترجمه فاطمه صبحی از نشر میلکان، بهترین و روان ترین ترجمه این کتاب به فارسیه. این ترجمه، تونسته به خوبی حس و حال اصلی داستان و لطافت کلمات رو منتقل کنه و برای همین، به خواننده ها پیشنهاد می شه که اگه قصد خوندن این کتاب رو دارن، سراغ این نسخه برن.
برای تهیه این کتاب هم می تونی به کتاب فروشی های سطح شهر مراجعه کنی یا از سایت های فروش کتاب آنلاین نسخه فیزیکی یا الکترونیکی و حتی صوتی اون رو تهیه کنی. انتخاب با خودته که دوست داری این داستان رو چطور تجربه کنی.
بریده ای از متن کتاب پنج قدم فاصله
یکی از قشنگ ترین قسمت های کتاب، لحظه هاییه که شخصیت ها از خودشون و احساساتشون حرف می زنن. این بریده از کتاب، همون حسی رو منتقل می کنه که شاید بعد از یک عمل سخت یا یک دوره طولانی درمان، وجود داشته باشه:
چشمامو باز می کنم. به سقف خیره می شم. همه چیز کم کم واضح می شه. درد عمل تو تمام بدنم پخش شده.
ویل.
سعی می کنم به اطراف نگاه کنم؛ ولی خیلی ضعیفم. آدمایی تو اتاق هستن؛ ولی اونو نمی بینم. سعی می کنم حرف بزنم؛ ولی به خاطر دستگاه تنفس مصنوعی تو دهنم نمی تونم.
چشمام به صورت مادرم می افته که بسته ای تو دست داره. «عزیزم…» صداش آروم تو گوشم زمزمه می کنه و بسته رو به سمت من می گیره. «این برای توئه.»
هدیه؟ عجیبه.
سعی می کنم کادویش رو پاره کنم؛ ولی بدنم خیلی ضعیفه. مادرم کمک می کنه تا دفترچه طراحی سیاهی رو از داخلش بیرون بکشم. روی اون نوشته شده: «پنج قدم فاصله.»
از طرف ویله.
برگه هاش رو سریع ورق می زنم و کارتون پشت کارتون داستان مون رو تماشا می کنم. رنگ هاش انگار با من حرف می زنن. من درحالی که پاندام رو نگه داشتم، هردوی ما که تو دو طرف چوب بیلیارد ایستاده ایم، ما درحالی که تو کف استخر شناوریم، میز شام چیده شده تو جشن تولدش، من درحالی که روی برکه یخی دور خودم می چرخم و می چرخم.
بعد تو آخرین صفحه دونفرمان. تو دستای کارتونی و کوچیک من یه بالونه که بالاش پاره شده و از داخل اون صدها ستاره تو سرتاسر صفحه و به سمت ویل پخش شدن.
او یه طومار و یه پَر به دست داره که روش نوشته شده: «لیست اصلی ویل.»
و پایینش تنها یه مورد وجود داره.
«شماره ۱: تا ابد عاشق استلا بمون.»
سوالات متداول (FAQ) درباره پنج قدم فاصله
آیا کتاب پنج قدم فاصله واقعیت دارد؟
داستان کتاب پنج قدم فاصله کاملاً تخیلیه، اما نویسنده ها (ریچل لیپینکات، میکی داتری و توبیاس ایاکونیس) برای خلق این اثر، از تجربیات واقعی بیماران مبتلا به فیبروز کیستیک (CF) الهام گرفتن. یعنی بیماری و چالش های اون واقعی هستن، اما شخصیت ها و ماجراهای اونا ساخته ذهن نویسنده هاست. برای همین، می شه گفت ریشه های واقعی داره ولی خودش یه داستان کاملاً تخیلیه.
پایان کتاب پنج قدم فاصله چگونه است؟
پایان کتاب پنج قدم فاصله یک پایان تلخ و شیرینه. استلا پیوند ریه انجام می ده و موفق می شه زندگی جدیدی رو شروع کنه. اما ویل، به خاطر بیماری خودش و باکتری هایی که داره (که برای استلای پیوندی خطرناکه)، تصمیم می گیره از استلا فاصله بگیره تا به اون اجازه بده یک زندگی سالم و بدون خطر رو تجربه کنه. اون ها در نهایت از هم جدا می شن، اما عشق و فداکاریشون برای همدیگه تو ذهن خواننده باقی می مونه. یه جورایی پایانش واقع گرایانه ست و خیلی هالیوودی نیست.
کتاب پنج قدم فاصله برای چه سنی مناسب است؟
کتاب پنج قدم فاصله در دسته رمان های نوجوان (Young Adult) قرار می گیره و برای سنین ۱۳ تا ۱۸ سال و بالاتر مناسبه. موضوعات اون مثل عشق، دوستی، بیماری و مواجهه با مرگ، می تونه برای این رده سنی جذاب و آموزنده باشه. البته بزرگسالان هم از خوندنش حسابی لذت می برن.
کتاب پنج قدم فاصله چند صفحه است؟
تعداد صفحات کتاب پنج قدم فاصله بسته به ناشر و نوع ترجمه ممکنه کمی فرق کنه، اما معمولاً بین ۲۰۰ تا ۲۲۰ صفحه داره. مثلاً نسخه نشر میلکان با ترجمه فاطمه صبحی حدود ۲۱۶ صفحه هستش.
چه کتاب هایی شبیه به پنج قدم فاصله هستند؟
اگه از پنج قدم فاصله خوشت اومده و دنبال کتاب های مشابه می گردی که حس و حال عاشقانه و دراماتیک دارن، این چند تا کتاب رو بهت پیشنهاد می کنم:
- نحسی ستارگان بخت ما (The Fault in Our Stars) از جان گرین: یه رمان عاشقانه دیگه بین دو نوجوان بیمار سرطانی.
- همه چیز، همه چیز (Everything, Everything) از نیکولا یون: داستان دختری که به بیماری نادر مبتلاست و نمی تونه از خونه بیرون بره.
- اگر بمانم (If I Stay) از گیل فورمن: دختری که بعد از یه تصادف، بین مرگ و زندگی معلق می مونه.
- تمام این مدت (All This Time) از ریچل لیپینکات: یکی دیگه از رمان های عاشقانه و دراماتیک همین نویسنده.
- به امید دل بستم (Hope Was Here) از جوآن باوئر: داستان دختر نوجوانی که با مادرش زندگی می کنه و با مشکلات زیادی روبرو میشه.
نتیجه گیری و دعوت به عمل
خب، رسیدیم به آخر داستان «پنج قدم فاصله». این کتاب فقط یه رمان عاشقانه ساده نیست؛ یه سفر عمیق به دنیای دو نوجوانه که مجبورن با محدودیت های بزرگ زندگیشون کنار بیان و همزمان، مزه عشق رو هم بچشن. استلا و ویل با تمام وجودشون به ما یادآوری می کنن که هر لحظه زندگی ارزشمنده و باید قدردان نفس هامون باشیم.
داستان اون ها پر از امید، فداکاری و درس های بزرگه که شاید هیچ جای دیگه ای نتونی پیدا کنی. اگه دنبال یه کتابی هستی که هم قلبت رو به درد بیاره و هم بهت امید بده، پنج قدم فاصله رو از دست نده. این رمان کاری می کنه که یه جور دیگه به عشق، زندگی و حتی فاصله نگاه کنی.
پس اگه تا حالا این کتاب رو نخوندی، حتما یه فرصت بهش بده. چه با خوندن کتابش و چه با دیدن فیلمش، مطمئن باش پشیمون نمی شی. اگه هم خوندی یا فیلمش رو دیدی، نظرات و تجربه های شخصیتت رو با ما به اشتراک بذار. دوست داریم بدونیم «پنج قدم فاصله» برای تو چه معنایی داشته.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب پنج قدم فاصله | تحلیل و بررسی کامل" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب پنج قدم فاصله | تحلیل و بررسی کامل"، کلیک کنید.