خلاصه کتاب جستارهایی در باب عشق | آلن دوباتن

خلاصه کتاب جستارهایی در باب عشق | آلن دوباتن

خلاصه کتاب جستارهایی در باب عشق ( نویسنده آلن دوباتن )

کتاب «جستارهایی در باب عشق» اثر آلن دوباتن، یک رمان فلسفی جذاب و آموزنده است که با زبانی شیرین و تحلیلی، پیچیدگی های روابط عاشقانه رو از آشنایی اول تا روزهای جدایی و بعد از اون بررسی می کنه و به شما کمک می کنه تا عشق رو با دیدی واقع بینانه تر ببینید و از اشتباهات رایج توی روابط عاطفی دوری کنید.

آلن دوباتن یه فیلسوف و نویسنده سوئیسی-بریتانیاییه که معروفه به اینکه فلسفه رو از اون برج عاج آکادمیک آورده پایین و با زندگی روزمره مردم قاطی کرده. کارهای دوباتن همیشه سعی دارن به سوال های بزرگ زندگی، مثل عشق، کار، سفر و خوشبختی، از دیدگاه فلسفی ولی با زبانی ساده و قابل فهم جواب بدن. اون این کارو با ترکیب داستان، تحلیل، شوخ طبعی و بینش های روان شناختی انجام میده و واسه همین هم بین مردم خیلی محبوب شده. آثار دیگه اش مثل «تسلی بخشی های فلسفه»، «هنر سیر و سفر» و «اضطراب منزلت» هم از همین دسته اند و نشون میدن که چقدر خوب بلده فلسفه رو به کار زندگی ما بیاره.

یه نگاهی به آلن دوباتن: فیلسوفی که زندگی رو با فلسفه گره زد

آلن دوباتن از اون دست آدم هاست که فلسفه رو از کتابخونه ها و دانشگاه ها درآورده و آورده تو دل زندگی روزمره. اگه اسمشو شنیدید، حتماً می دونید که چقدر قشنگ بلده مفاهیم پیچیده فلسفی رو با زبانی ساده و شیرین تعریف کنه، طوری که انگار دوست صمیمی ت داره باهات در موردشون حرف می زنه. دوباتن توی کتاب هاش سعی می کنه به ما نشون بده که چطور فلسفه می تونه به درد مشکلات روزمره مون بخوره، از انتخاب شغل گرفته تا عشق و روابط. مثلاً اگه فکر می کنی فقط خودت مشکل داری یا حس غربت می کنی، دوباتن بهت میگه نه، اینا تجربه های مشترک انسان هاست و فلسفه می تونه راهی برای درک و کنار اومدن باهاشون باشه. این رویکردش باعث شده کلی طرفدار پیدا کنه و کتاب هاش توی کل دنیا حسابی پرفروش بشن.

کتاب جستارهایی در باب عشق چیه و چی می خواد بگه؟

کتاب «جستارهایی در باب عشق» (Essays in Love) رو آلن دوباتن توی سال 1993 نوشته و توی ایران با ترجمه های مختلفی مثل ترجمه خوب گلی امامی از انتشارات نیلوفر به دست ما رسیده. این کتاب رو میشه یه جور رمان فلسفی یا روان شناسی کاربردی دونست. دوباتن توی این کتاب، داستان یه رابطه عاشقانه رو از صفر تا صد روایت می کنه؛ از لحظه اول آشنایی تا فراز و نشیب ها، دعواها، آشتی ها و حتی جدایی. اما مهم این نیست که فقط داستان تعریف کنه، اون هر مرحله از این رابطه رو زیر ذره بین فلسفی و روان شناختی می بره و واکاوی می کنه. سبک نوشتار کتاب خیلی روان، با طنز و پر از بینش های عمیقه که باعث میشه آدم حسابی به فکر فرو بره.

قصه یه عشق از اول تا آخر: خلاصه داستان جستارهایی در باب عشق

داستان کتاب «جستارهایی در باب عشق» خیلی ساده و در عین حال خیلی آشناست. همه چی از یه پرواز شروع میشه؛ یه مرد و یه زن به اسم کلوئه، تصادفی کنار هم تو هواپیما می شینن. از یه مکالمه عادی و روزمره شروع میشه و کم کم این دو نفر بیشتر بهم توجه می کنن. بعد از پرواز، قرار میذارن همدیگه رو ببینن و همین میشه نقطه شروع یه رابطه عاشقانه. توی این مسیر، دوباتن نه فقط قصه رو پیش می بره، بلکه همزمان تمام احساسات، واکنش ها، و پیچیدگی های این رابطه رو تحلیل می کنه. از اون شیفتگی های اول و حس بی نقص دیدن معشوق گرفته تا مواجهه با واقعیت ها، اختلافات، روزمرگی ها و در نهایت، جدایی. این داستان، بستر مناسبیه تا دوباتن بتونه مفاهیم فلسفی و روان شناختیش رو تو دل یه روایت واقعی و ملموس جا بده.

درس ها و مفاهیم کلیدی جستارهایی در باب عشق: سفر در 24 ایستگاه عشق

کتاب «جستارهایی در باب عشق» مثل یه نقشه راه برای درک عشق می مونه. دوباتن این سفر رو توی 24 فصل یا «جستار» به ما نشون میده که هر کدوم یه جنبه از عشق رو روشن می کنن. بیایید با هم توی این ایستگاه ها قدم بزنیم و ببینیم دوباتن چه چیزهایی رو برای ما فاش می کنه:

تقدیرگرایی در عشق: آیا واقعا نیمه گمشده ای وجود داره؟

دوباتن اینجا با این باور رمانتیک که ما برای هم ساخته شدیم یا این عشق تقدیر الهی بود حسابی شوخی می کنه. اون میگه اغلب اوقات، ملاقات هایی که به عشق منجر میشن، کاملاً تصادفی هستن. ما خودمون هستیم که به این تصادف ها معنی و تقدس میدیم تا از اضطراب اینکه زندگی مون ممکنه کاملاً اتفاقی پیش بره، فرار کنیم. پس، دفعه بعد که توی یه پرواز با کسی آشنا شدی، یادت باشه که این فقط یه اتفاقه و تو بهش معنی میدی!

بت سازی و آرمان گرایی: چرا اولش یار رو بی عیب می بینیم؟

وقتی عاشق میشیم، انگار یه عینک صورتی می زنیم. معشوق رو بی نقص و الهی می بینیم و از بدی هاش چشم پوشی می کنیم. دوباتن میگه این بت سازی می تونه خیلی خطرناک باشه، چون وقتی این آرمان ها می شکنن، ضربه اش خیلی بیشتره. این بت سازی ها، در واقع، فرافکنی آرزوهای ما روی شخص دیگه است و نشون دهنده یه نیاز درونیه تا از کاستی های خودمون فرار کنیم.

معنای پنهان اغواگری: مرز باریک امید و ناامیدی

اغواگری، یه بازی پیچیده بین امید و ناامیدیه. دوباتن میگه یه اغواگر حرفه ای بلده طرف مقابل رو توی یه مرز باریک بین «امید به دست آوردن» و «ترس از دست دادن» نگه داره. این بازی، مثل یه رقص ظریف می مونه که نباید توی هیچ کدوم از دو سر طیف زیاده روی کرد. اگر زیادی امید بدی یا زیادی ناامید کنی، بازی به هم می ریزه. راز موفقیت توی اغواگری، ایجاد حس بی ثباتیه.

اصالت: خودمون باشیم یا عوض بشیم؟

یکی از سوال های مهم توی رابطه اینه که آیا باید همیشه خودمون باشیم یا برای اینکه به دل طرف مقابل بشینیم، کمی تغییر کنیم؟ دوباتن میگه اصالت توی رابطه پیچیده تر از اونیه که فکر می کنیم. گاهی وقت ها انعطاف پذیری و تغییرات کوچیک برای رضایت دیگری لازمه، ولی باید حواسمون باشه که هویت اصلی مون رو گم نکنیم. این یه تعادل ظریفه بین خود بودن و هماهنگ شدن با دیگری.

ذهن و جسم: کشمکش غریزه و منطق

دوباتن به کشمکش بین جنبه های غریزی (جنسی) و عقلی (روانی) عشق می پردازه. اون میگه خیلی وقت ها منطق و غریزه توی عشق با هم هم راستا نیستن و تناقض های بامزه ای ایجاد می کنن. مثلاً ممکنه منطقت بهت بگه این رابطه درست نیست، ولی غریزت بهت بگه برو جلو!. این تناقض ها بخشی از واقعیت عشق هستن و نمیشه انکارشون کرد.

مارکسیسم یا پارادوکس عشق متقابل: چرا وقتی دوستمون داره جذابیتش کم میشه؟

این یکی از عجیب ترین و در عین حال واقعی ترین جنبه های عشق توی کتابه. دوباتن با شوخی میگه: «ما عاشق می شیم چون نیاز داریم با توسل به فردی آرمانی از دست خود فاسدمان برهیم. خب، اما اگر این فرد روزی برگردد و به عشق ما جواب مثبت بدهد، آن وقت چه؟ فقط می توانیم شوک زده شویم. در این صورت آن موجود الهی، آن طور که ما امید داشتیم چگونه می تواند این قدر بد سلیقه باشد که فردی مثل من را دوست داشته باشد؟» یعنی وقتی کسی که از نظر ما خیلی بالاست، بهمون ابراز علاقه می کنه، ممکنه جذابیتش برامون کم بشه چون باورش برامون سخته!

نت های ناکوک و لیبرالیسم: چطور با اختلافات کنار بیایم؟

دوباتن در مورد اختلافات و ناهماهنگی ها توی روابط حرف می زنه و به جای اینکه دنبال یه عشق بدون هیچ انتقاد و درگیری باشیم (چیزی که اسمشو لیبرالیسم میذاره و میگه خیلی هم انسانی نیست)، پیشنهاد می کنه با طنز از این نت های ناکوک بگذریم. طنز یه ابزار قویه که می تونه فضای رابطه رو سبک کنه و به حل مشکلات کمک کنه.

زیبایی: منشا عشق، منشا زیبایی؟

دوباتن توی این فصل از خودش می پرسه: «آیا عشق منبع زیباییه یا زیبایی منبع عشق؟» اون به تحلیل فلسفی و روان شناختی زیبایی می پردازه. آیا ما عاشق کسی میشیم چون زیباست، یا چون عاشقشیم زیباش می بینیم؟ این سوالی نیست که یه جواب ساده داشته باشه، اما دوباتن نشون میده که چطور نگاه ما به زیبایی معشوق، تحت تاثیر احساساتمون قرار می گیره.

عشق گویا: چرا حرف زدن از عشق سخته؟

چرا بیان کامل احساسات عاشقانه اینقدر سخته؟ دوباتن میگه ما توی یه دنیایی بزرگ شدیم که کلمه عشق رو شنیدیم و شاید اگه نمی شنیدیم، هرگز عاشق نمی شدیم. این یعنی عشق تا حدی یه ساختار اجتماعیه. بیان دقیقش هم چون خیلی شخصی و عمیقه، دشواره. انگار کلمات برای توصیف این حس کم میارن.

در او چی می بینید؟: نگاه خاص عاشق

این فصل خیلی بامزه ست! دوباتن می پرسه: «وقتی عاشق کسی میشیم، تو وجودش دقیقاً چی می بینیم؟» اون تحلیل می کنه که نگاه عاشق به معشوق چقدر با نگاه بقیه فرق می کنه. برای همینم هست که وقتی دو نفر عاشق همدیگه هستن و شروع می کنن از معشوقشون حرف بزنن، بقیه ممکنه حوصله شون سر بره، چون چیزهایی که اونا می بینن، برای بقیه خیلی کسالت آور و عادیه.

شک و ایمان: توهم عشق یک طرفه

دوباتن میگه عشق زمانی می تونه آسیب زا باشه که ما توی توهم «عاشق بودن تنها» گرفتار بشیم. یعنی فکر کنیم فقط خودمونیم که این حس رو داریم و طرف مقابل بی خبره یا بی تفاوته. اون نشون میده که چطور این شک و تردیدها می تونه رابطه رو به بن بست برسونه. اعتماد و ایمان به عشق متقابل، راه نجاته.

صمیمیت و خودمانی شدن: جایی که خودتی!

وقتی رابطه پیش میره و به نقطه صمیمیت می رسه، دیگه نیازی به تظاهر نیست. دوباتن میگه صمیمیت یعنی رسیدن به جایی که می تونی کاملاً خودت باشی و نگران قضاوت نباشی. تو این مرحله، یه سری اشتراکات بین دو نفر به وجود میاد که ممکنه برای بقیه بی معنا باشن، ولی برای خودشون پر از مفهوم و آرامشه.

تایید من یا من: هویت ما چطور شکل می گیره؟

اینجا دوباتن به یه نکته عمیق اشاره می کنه: هویت ما چطور توی مواجهه با دیگران شکل می گیره؟ اون میگه «من» ما در مقابل آدم های مختلف، متفاوته. آدم ها مثل آینه عمل می کنن و با بازتاب هایی که به ما میدن، بخش هایی از وجود ما رو شکل میدن. وقتی کسی ما رو تأیید می کنه، حس بهتری به خودمون پیدا می کنیم و بخش های بیشتری از وجودمون رو نشون میدیم. برای همین، تأیید شدن توی رابطه خیلی مهمه.

دمدمی مزاجی دل و هراس از شادی: حسرت چی می شد اگه…

دوباتن در مورد حسرتی که ممکنه بعد از عشق به سراغ آدم بیاد حرف می زنه؛ حسرتی که با دیدن یه آدم دیگه می گی: «اگه با این بودم چی میشد؟» یا «زندگی الان من فقط یه حالت از میلیون ها حالته». اون به این حس دمدمی مزاجی دل میگه و نشون میده که چقدر این حس می تونه طبیعی باشه و چه وقتایی حتی با طنز میشه باهاش کنار اومد. ترسمون از شادی واقعی، از همین جا نشئت می گیره.

انقباض ها و ترس از خوشبختی: چرا از شادی می ترسیم؟

این یه فصل خیلی جالبه. دوباتن میگه اگه حس کنی بعد از عشق، واقعاً به خوشبختی رسیدی، یه جور وحشت بهت دست میده! چرا؟ چون همیشه فکر می کردیم خوشبختی مال یه آینده دوره و وقتی می بینیم همه چی الان درست و خوبه، آمادگی خوشبخت بودن رو نداریم. این ناتوانی توی زندگی کردن در لحظه حال، همون «انقباض» یا «هراس از شادیه».

تروریسم عاشقانه: بازی های قدرت در رابطه

وقتی یکی از طرفین رابطه حس می کنه دیگه اونجوری که باید دوست داشته نمیشه، ممکنه دست به تروریسم عاشقانه بزنه. این یعنی از یه اتفاق کوچیک، یه دعوای بزرگ درست کنه، قهر کنه یا سوءاستفاده عاطفی کنه تا امتیاز بگیره یا طرف مقابل رو پشیمون کنه. دوباتن میگه این رفتار نشونه مرگ عشقه و در نهایت به جایی نمی رسه.

فراتر از نیک و بد: کی ظالمه، کی مظلوم؟

بعد از یه جدایی یا وقتی یکی از طرفین دیگه عاشق نیست، این سوال پیش میاد که: «آیا اونی که هنوز دوست داره، مظلومه و اونی که دیگه دوست نداره، ظالم؟» دوباتن اینجا بحث اخلاق توی جدایی رو مطرح می کنه و نشون میده که مسئله به این سادگی ها نیست و گاهی اوقات، نبود عشق به معنی بداخلاقی نیست.

تقدیرگرایی روانی: انتخاب ناخودآگاه شریک

دوباتن یه سوال عمیق دیگه هم می پرسه: «آیا ما ناخودآگاه شریکی رو انتخاب می کنیم که می دونیم قراره ترک مون کنه؟» یا «نکنه من کلوئه رو انتخاب کردم چون آدم مناسبی برای ترک من بوده؟» این یه نوع تقدیرگراییه، اما از نوع روانیش. یعنی انتخاب های ما ممکنه تحت تاثیر الگوهای ناخودآگاه گذشته باشن.

خودکشی و تحلیلش: چرا بعد از جدایی به جایی نمی رسه؟

این فصل یه دیدگاه منحصر به فرد به پدیده خودکشی بعد از جدایی میده. دوباتن میگه اونی که بعد از شکست عشقی می خواد خودکشی کنه، هدفش اینه که معشوقش رو پشیمون کنه و اون صحنه رو ببینه. اما عملاً با این کار، به هدفش نمی رسه و اون پشیمانی رو نخواهد دید. این یه تحلیل تلخ اما واقع بینانه ست.

عقده مسیح: وقتی عاشق غرق خودش میشه!

دوباتن توی این فصل به «عقده مسیح» اشاره می کنه؛ یعنی وقتی عاشق بعد از یه مدت غرق عظمت و بزرگی خودش میشه. انگار اون حس خودبرتربینی، بعد از مدتی توی رابطه ها خودش رو نشون میده و میتونه به رابطه ها آسیب بزنه. این هم یه جنبه از خودخواهی انسانه که ممکنه توی عشق خودش رو نشون بده.

حذف کردن و جایگزینی خاطرات: چطور با شکست کنار بیایم؟

وقتی یه رابطه تموم میشه، ذهن ما مکانیزم هایی برای کنار اومدن با شکست داره. دوباتن به مکانیزم «حذف کردن» یا «جایگزینی خاطرات» اشاره می کنه. یعنی چطور خاطرات بد رو کمرنگ می کنیم یا با خاطرات جدید جایگزینشون می کنیم تا بتونیم از دردش رها بشیم و ادامه بدیم.

درس های عشق: جمع بندی نهایی

در نهایت، دوباتن تمام این جستارها رو جمع بندی می کنه و به ما میگه که عشق یه پدیده پیچیده ست، پر از تناقضات، فراز و نشیب ها و درس ها. اون تاکید می کنه که عشق یه مهارت آموختنیه و اگه آگاه باشیم، می تونیم توی این مسیر، با چالش هاش بهتر کنار بیایم و حتی ازشون لذت ببریم. این کتاب، یه درس بزرگ زندگیه.

گمان می بریم می شود درس هایی از عشق آموخت، وگرنه تا ابد مرتکب همان خطاها می شویم، مانند مگس هایی که دیوانه وار سرشان را به شیشه پنجره می کوبند، بی آن که بفهمند هرچند شیشه شفاف است قابل عبور نیست.

چند جمله از جستارهایی در باب عشق که به دل می نشینه

کتاب پر از جملات نغز و عمیقه که بعضیاش واقعاً جای فکر دارن و آدم رو حسابی به خودش می آرن. اینجا چندتاشون رو براتون میارم که ببینید قلم آلن دوباتن چقدر گیراست:

وقتی عاشق می شویم، تصادف های طبیعی زندگی را، پشت حجابی از هدفمندی پنهان می کنیم. هر چند اگر منصفانه قضاوت کنیم، ملاقات با ناجی مان کاملا تصادفی و لاجرم غیر ممکن است، اما باز اصرار می ورزیم که این رخداد از ازل در طوماری ثبت شده بوده و اینک در زیر گنبد مینایی به آهستگی از هم باز می شود.

اگر برای عاشق شدن، باید باور داشته باشیم که معشوق به طریقی از ما برتر است، وقتی که عشق مان پاسخ مثبت بگیرد، آیا با یک تناقض تلخ و ظالمانه روبه رو نمی شویم؟ اگر او واقعا این قدر شگفت انگیز است، چطور می تواند فردی مثل من را دوست داشته باشد؟

عشق یک طرفه ممکن است دردناک باشد، ولی درد امنی است، چون به کس دیگری جز خودمان صدمه نمی زند، دردی خصوصی و همان اندازه که تلخ و شیرین است، خودانگیخته نیز هست. اما به محض آن که عشق دوجانبه می شود، باید حالت انفعالی و ساده صدمه دین را رها کنیم و مسئولیت ارتکاب به گناه را بپذیریم.

چه بسا حقیقت این است که، تاکسی ندیده باشدمان، وجود نداریم؛ نمی توانیم درست حرف بزنیم، تا وقتی کسی به حرف مان گوش بدهد، و در یک کلام، کاملا زنده نیستیم، تا زمانی که دوست داشته بشویم.

نگاهی به نقدها و حواشی کتاب: از سانسور تا ترجمه

مثل خیلی از کتاب های خوب خارجی، «جستارهایی در باب عشق» هم توی ایران با چالش هایی مثل سانسور مواجه شده، مخصوصاً توی بعضی قسمت ها که به مسائل جنسی یا بعضی دیدگاه های خاص می پردازه. البته این سانسورها (که بعضی وقتا باعث شده متن یه کم گنگ بشه)، چیزی از ارزش اصلی کتاب کم نمی کنه. یه بحث دیگه هم در مورد کیفیت ترجمه، به خصوص ترجمه گلی امامی، هست. بعضی ها معتقدن که ترجمه ایشون توی بعضی جاها یه کم پیچیده یا نامفهومه، در حالی که بعضی دیگه از روان بودن و دقتش تعریف می کنن. اما در کل، با وجود این حرف و حدیث ها، پیام اصلی و عمق فلسفی کتاب همچنان پابرجاست و ارزش خوندن رو داره.

چرا باید جستارهایی در باب عشق رو بخونیم؟

حالا شاید بپرسی چرا باید این کتاب رو بخونیم؟ خب، جوابش واضحه: «جستارهایی در باب عشق» بهت کمک می کنه تا عشق رو از یه زاویه جدید ببینی، نه فقط یه حس کورکورانه و رمانتیک. این کتاب بهت یاد میده که عشق هم مثل هر مهارت دیگه ای، نیاز به آگاهی و تلاش داره. با خوندنش، هوش هیجانی ت بالاتر میره و می تونی روابطت رو بهتر درک کنی. بهت کمک می کنه از اشتباهات رایج توی روابط عاطفی دوری کنی و در نهایت، یه نگاه واقع بینانه تر و کمتر رویایی به پدیده عشق پیدا می کنی. پس اگه دنبال یه کتابی هستی که هم سرگرم ت کنه و هم چیزهای جدیدی یاد بگیری، این کتاب انتخاب خوبیه.

برای مطالعه بیشتر: کتاب های شبیه به جستارهایی در باب عشق

اگه بعد از خوندن «خلاصه کتاب جستارهایی در باب عشق» حس کردی که آلن دوباتن رو دوست داری و دنبال کتاب های مشابهی هستی، چند تا پیشنهاد برات دارم:

  • از خود آلن دوباتن:
    • «سیر عشق»: این کتاب هم درباره عشقه، اما دیدگاه دوباتن توش پخته تر شده و به چالش های بلندمدت یک رابطه زناشویی می پردازه. خوندنش بعد از «جستارهایی در باب عشق» دید کاملی بهت میده.
    • «تسلی بخشی های فلسفه»: اگه از رویکرد دوباتن به فلسفه برای زندگی خوشت اومده، این کتاب بهت نشون میده که چطور فیلسوف های بزرگ می تونن توی مشکلات مختلف زندگی بهت آرامش بدن.
  • از بقیه نویسنده ها:
    • «هنر عشق ورزیدن» از اریک فروم: این کتاب یه دیدگاه روان کاوانه و فلسفی به عشق داره و عشق رو به عنوان یه مهارت و هنر معرفی می کنه.
    • «چرا عاشق می شویم» از هلن فیشر: این کتاب بیشتر از جنبه علمی و بیولوژیکی به عشق نگاه می کنه و توضیح میده که چرا و چگونه عاشق میشیم.

حرف آخر: عشق، درس بزرگ زندگی

خلاصه که کتاب «جستارهایی در باب عشق» یه اثر درجه یک از آلن دوباتنه که بهت نشون میده عشق فقط یه حس آسمونی و دست نیافتنی نیست، بلکه یه پدیده زمینیه که میشه تحلیلش کرد، ازش یاد گرفت و توش رشد کرد. این کتاب یه جورایی زنگ خطره برای اونایی که عشق رو فقط توی افسانه ها و فیلم ها دیدن و فکر می کنن همیشه باید پروانه تو شکمشون بال بال بزنه. دوباتن بهمون میگه که آگاهی و خودشناسی، توی مسیر عشق و روابط عاطفی، از هر چیزی مهم تره. پس اگه می خوای توی بازی عشق سربلند باشی، این کتاب می تونه خیلی بهت کمک کنه تا دیدت رو واقع بینانه تر و عمیق تر کنی.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب جستارهایی در باب عشق | آلن دوباتن" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب جستارهایی در باب عشق | آلن دوباتن"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه